راز ظهور قدرت ایران در نظم نوین جهانی
تاریخ انتشار: ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۱۷۷۸۲۴
رهبر انقلاب در جریان دیدار اخیر جمعی از فرماندهان نظامی، تاکید کردند که عملیات «وعده صادق»، اثبات ظهور قدرت اراده ملت ایران بود، اما دلیل آن چیست؟ واقعیت این است که ایران با ظرفیت فراتر رفتن از یک قدرت منطقهای به قدرت جهانی، سالها تحت فشار خارجی بوده است.
دوره طولانی تنگنای استعماری در دوران قاجار و پهلوی اول از یک سو و دورهای از نفوذ و کودتا در پهلوی دوم از سوی دیگر، از مصادیق این فشار بهشمار میرود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عمده قدرتهای جهان، در دورهای از این تنگناها گذر کرده و بهدلیل عبور از این هفتخوان، شایسته رسیدن به موقعیت ابرقدرتی شدند. ایران نیز پس از یک دهه فشار حداکثری در دهه ۱۳۹۰ شمسی، سرانجام از عصر بازدارندگی عبور کرد. کشوری که در عصر قاجار و پهلوی کاملا منفعل بود و اجازه نفوذ و کودتا به کشورهای خارجی میداد، در دهه اول پس از انقلاب اسلامی به موقعیت «دفاع از خود» رسید و سپس وارد دوره بازدارندگی شد که توانست جلوی تکرار سناریوی تحمیل جنگ را بگیرد.
مهار جنگطلبان آمریکایی و اسرائیلی، بهویژه در دوران بوش پسر و ترامپ، دشوار بود، اما انجام شد. ایران در این دوران همزمان از توان دفاعی و دیپلماتیک بهره برد تا تلاش برای سر خم کردن کشور شکست بخورد. این روند ادامه داشت تا اینکه پس از تهدید داعش و احتمال حمله تروریستها به داخل ایران، کشور وارد عصر «جنگ پیشدستانه» شد. ترور سردار سلیمانی، این استراتژی را وارد سطح بالاتری کرد و برای اولینبار پس از جنگ جهانی دوم، ایران پایگاه آمریکا را موشکباران کرد.
این همان کاری بود که پس از حمله گستاخانه اسرائیل به سفارت کشورمان در دمشق تکرار شد و عدمپاسخ متقابل، نشان داد جهان استراتژی تهاجمی کشورمان را به رسمیت شناخته است. در کنار این حرکت نظامی، کشورمان پس از یک دهه تحریم حداکثری، موفق شد به رشد اقتصادی مثبت رسیده و در حوزههای ثبات سیاسی و پیشرفت اقتصادی، نوعی بازدارندگی داخلی ایجاد کند. به این ترتیب، حالا جهان شاهد آن است که ایران به جمع کشورهای قدرتمند پیوسته و با وجود همه تبلیغات منفی رسانههای غربی، نظم نوین جهانی نمیتواند این قدرت را انکار کند.
منبع: روزنامه جام جم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: نظم نوین جهانی بیانات رهبر انقلاب قدرت ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۷۷۸۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تظاهرات در دانشگاههای آمریکا به چه معناست؟
فرارو- شمار قابل توجهی از تئوریسنها و تحلیلگران عرصه روابط بین الملل بر این باورند که نظام بین الملل در شرایط کنونی وضعیت به شدت حساس و خاصی را سپری میکند. در حقیقت، آنها بر این باورند که جهان در یک پیچ حساس تاریخی است که روند تحولات در آن سمت و سوهای جدیدی را نوید میدهند و به تدریج باید انتظار ظهور واقعیتهای تازهای را نیز داشت.
به گزارش فرارو، در این چهارچوب، جهان غرب به عنوان بنیانگذار اصلی نظام بین المللی کنونی جهان، موقعیت خود را به شدت در معرض خطر و تهدید میبیند. به بیان ساده تر، نظام بین المللی غربی جهان، تکانههای سختی را تجریبه میکند و هیچ بعید نیست که در سالهای آتی شاهد فروپاشی هژمونی این نظام بین الملل در عرصه جهانی باشیم.
در این رابطه، برخی اندیشکدههای معتبر غربی حتی به این مساله اشاره داشته اند که تا پایان دهه ۲۰۲۰ میلادی، هژمونی جهانی آمریکا از بین میرود و این کشور از حیث قدرت بین المللی، سقوط قابل توجهی را تجربه خواهد کرد.
با این همه، به طور خاص میتوان ۳ نشانه مهم و محوری از در خطر بودن هژمونی جهان غرب در چهارچوب معادلات کلان نظام بین الملل را شناسایی کرد.
۱. افول اخلاقی و اقناعیِ هژمونی غربیشاید هیچگاه به اندازه وضعیت کنونی، افول اخلاقی و قدرت اقناعی هژمونی جهانی غرب، آشکار نشده است. جنگ اوکراین در نوع خود نشان داد که تا چه اندازه قدرتهای غربی با لغات بازی میکنند و ملتهایی نظیر اوکراین را سپر بلای اهداف و منافع کلان خود میکنند.
با این حال، جنگ غزه تیر خلاصی به جهانی از تئوری پردزایهای غربیها با محوریت برسازی تصویری انسانی و آرمانی از خود در جهان بشریت بود. جهانی که مدعی بوده نقطه اوج کلیه ارزشهای متعالی و انسانی است و اساسا جهانِ مقابل آن چیزی جز اردوگاه شَر نیست. اکنون به وضوح مشخص شده که نه تنها دیگر ملتهای جهان آگاهی قابل توجهی را در مورد نفاق و استانداردهای دوگانه قدرتهای غربی پیدا کرده اند بلکه حتی در خاک خودِ قدرتهای غربی نظیر آمریکا نیز جامعه دانشگاهی و افکار عمومی، به نحوی گسترده علیه نظام حکمرانی این کشور و همدستی آن با جنایات گسترده صهیونیستها در جنگ غزه به پا میخیزند و یک نَه بزرگ را به آنچه دموکراسی و رویای آمریکایی ادعا شده و میشود، میگویند.
موضوعی که حقیقتا ضربهای بزرگ به گفتمان حکمرانی و سیاسی آمریکا است و تا حد زیادی موقعیت و جایگاه این کشور در عرصه نظام بین الملل را تضعیف و پوشالی بودن شعارهای دور و دراز و متعالی اش را پیش چشم همگان قرار داده است.
۲. ضعف اهرم رسانه برای هژمونی غربیهژمونی غربی در نظام بین الملل تا حد زیادی متکی به ابزار رسانه و تبلیغات بوده است. این در حالی است که در شرایط کنونی جریانهای سیاسی و رسانهای غربی دست به هر اقدامی میزنند تا افکار عمومی خود را قانع کنند که خروش و قیام علیه نظامهای حکمرانی غربی، گزینه خوب و درستی نیست و واقعیتها دقیقا همان چیزیهایی هستند که این نظامهای حکمرانی مطرح میکنند.
در سطوح نخبگانی و عمومی در جوامع غربی روندها و رویههای متفاوتی در حال شکل گیری هستند. موضوعی که هم تحت تاثیر استانداردهای دوگانه جهان غرب و هم متنوعتر شدن منابع دریافت اخبار و واقعیتها است. معادلاتی که همه و همه یک رکن مهمِ هژمونی غرب در نظام بین الملل که همان عنصر و اهرم تبلیغات است را از کار انداخته و از واقعیتهای تازهای رونمایی کرده است.
۳. حملات معنادار به جهانِ غیرغربیدر سالهای اخیر نظامهای حکمرانی در غرب و به طور خاص در آمریکا، حملات گسترده و بیمنطقی را علیه گسترش حضور و نفوذ و قدرت دیگر قطبهای قدرت در عرصه روابط بین الملل در دستورکار قرار داده اند. به عنوان مثال، جهان غرب به شدت نسبت به توسعه نفوذ ایران در منطقه غرب آسیا و یا مناطقی نظیر آفریقا و آمریکای لاتین حساس بوده و انواع و اقسام حملات تبلیغاتی و رسانهای را در این رابطه علیه ایران معطوف کرده است. در مورد چین نیز سال هاست که توسعه نفوذ این کشور در قارهای نظیر آفریقا، با حملات سنگین تبلیغاتی همراه شده و سعی شده تصویر یک بازیگر خطرناک از چین در قاره آفریقا ارائه شود. در مورد روسیه نیز عینا یکچنین رویکردی رواج دارد.
در این چهارچوب، همینکه جهان غرب و هژمونی غرب در عرصه نظام بین الملل، به این نقطه رسیده که با حملات تبلیغاتی و رسانهای به مصاف رقبای بین المللی خود میرود، گواهی روشن بر تضعیف اهرمهای میدانی و در دسترس آن است. موضوعی که به زعم برخی تحلیلگران برجسته حوزه روابط بین الملل، نمودی عینی از دست پاچگی غرب در مواجهه با واقعیتهای جدید نظام بین الملل را نیز به نمایش میگذارد.